آذردخت

اینجا وبلاگ یک آذردخت است

آذردخت

اینجا وبلاگ یک آذردخت است

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

صرفاً جهت ثبت وقایع

شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۱، ۰۸:۰۹ ق.ظ
سلام. این اولین پست واقعی این وبلاگه! اگر اولین باره که اومدین اینجا لطفاً برین سمت راست روی لینک نوشته های وبلاگ قبلی کلیک کنید و اونا را هم بخونید! امروز خونه ام. از بسکه این هفته خسته شدم. خوب در راستای تلاش برای لاغری روزی حداقل 40 مین پیاده روی دارم. (اه این کامپیوتر خونه نیم فاصله نداره اعصابم خورد می شه یادم باشه امروز درستش کنم) آره داشتم می گفتم. تازه در راستای بهبود کاردیو بدنم تونستم مدت پیاده روی را زیاد کنم و 40 مین را دیگه خیلی راحت می رم و بعضا به راحتی تا 55 مین هم رفتم. اما خوب اینکه راحت بری باعث نمی شه خسته نشی. تازه اگه حسش و وقتش هم باشه توی خونه هم با یه دی وی دی که مدت ها پیش گرفته بودم از این سایتهای فروش فیلم و همت استفاده اش را نداشتم نیم ساعت ورزش قدرتی می کنم که خیلی عالیه. اسمش Power Half Hour هست که به نظر من خیلی عالیه. یعنی خیلی اصولی و درست کار می کنه و همه عضلات را درگیر می کنه. اما راستش چون سنگینه یه دفعه که باش ورزش می کنم تا یه هفته عضلات اون ناحیه مرخص می شن! اما نتیجه این تلاش و پشتکار؟ به زحمت 2 کیلو کم کردم! یعنی همین دو کیلو هم هی نوسان داره یعنی هی کم شده و هی کم نشده ! اما روی سایزم واقعاً تأثیر مثبت داشته. یعهی دیگه هر دفعه که خودم رو اتفاقی تو یه شیشه یا آینه می بینم نمی خوام بشینم گریه کنم. اما هنوز تا ایده آل خیلی فاصله دارم. تازه وقت زیادی هم ندارم. اما اثر این ورزش ها و ممارست و سختی ها می شه اینکه آخر هفته بنده مرخصم. پنج شنبه و جمعه باید خواب ذخیره کنم تا هفته دیگه بکشم و زنده بمونم! اما این هفته پنج شنبه صبح زود پا شدم که با همسر بریم پست که یه بسته پستی که برام اومده بود را بگیریم. بعدشم که اومدم خونه به کار و آشپزی و اینا. ظهرشم هر کاری کردم خوابم نبرد. شب هم همسرجان شیفت بود و من طبق وقتایی که اون نیست خوابم نبرد و بیدار بودم تا 12. فردا صبحش هم که آزمون اداره مالیات بودم و 6 صبح بیدار شدم و رفتم برای آزمون. از اون ور هم رفتیم خونه مامان اینا تا 10 شب و ظهر هم نخوابیدم و تا برگشتیم شد 11 و خلاصه امروز صبح که بیدار شدم گردنم خشک شده بود که احتمالا مال سر جلسه نشستن بود. هفته دیگه هم که آزمون وزارت نیرو است. این آزمون ها رو هم که هی بیخودی می دم و هیچی به هیچی. فقط پولم زیادی کرده! در مورد بچه هم که هنوز همسرجان آمادگی اش رو نداره. یعنی هنوز دل دل می کنه. پس هنوز اقدامی صورت نگرفته. من که واقعا حس می کنم وقتشه و آمادگی اش رو دارم. اما همسرجان هی ایرادات بنی اسرائیلی و عجیب و غریب می گیره! بگذریم. نمی خوام خیلی به این مسئله فکر کنم. یعنی اصلا نمی خوام برای خودم مسئله بکنمش که مشکل تر بشه. هر وقت خدا بخواد همون وقت می شه.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۰۵
آذر دخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی