بچه
يكشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۳:۵۵ ق.ظ
از بچهدار شدن میترسم. وحشت تمام قلبم را پر میکند. به این فکر میکنم که ما الان داریم یک زندگی معمولی را میگذرانیم. دو تا آدم معمولی با کار و بار و زندگی معمولی. اگر یک بچه به این جمع اضافه شود خوب خیلی چیزها عوض میشود. همه چیز از آنچه بوده پیچیدهتر میشود. اما یک بچه معمولی، یک زندگی معمولی را خیلی تغییر نمیدهد. فوقش سختترش میکند و بعضاً شیرینتر. اما... تمام هراسم از این است که این زندگی معمولی غیر معمولی شود. میترسم.... اگر خدای نکرده، خدای نکرده بچهای ناقص باشد، کل زندگی یک خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد. آن وقت است که تمام زندگی میرود حول محور آن بچه. شادی و زندگی عادی دیگر جایی در چنین خانوادهای ندارد. خدایا برای کسی نخواه. خدایا برای ما هم نخواه. ازت خواهش میکنم. به حق پنج تن اگر اولادی برای ما در نظر داری سالم باشد. همین.
۹۲/۰۲/۰۸