آذردخت

اینجا وبلاگ یک آذردخت است

آذردخت

اینجا وبلاگ یک آذردخت است

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

دختر می‌خواهیم یا پسر؟!

يكشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۵۱ ق.ظ
امروز که وبلاگ را نگاه می‌کردم دیدم چه پست‌های طولانی می‌نویسم. من خودم عاشق اونهایی هستم که پست‌های طولانی می‌نویسند اما خودم انگار دیگه شورش را درآوردم. البته من ذاتاً روده‌درازم. حرف کم می‌زنم اما اگر افتادم به حرف زدن دیگه باید یکی ترمزم را بکشه. می‌خوام سعی کنم امروز خلاصه‌تر بنویسم. ببینم چقدر موفق می‌شم! چهارشنبه هفته پیش رفتم دکتر. از صبحش نی‌نی جان رفته بود یه جایی توی دل من که نمی‌دونم چرا دردم گرفته بود. نی‌نی جان فعلاً معمولاً سمت راست لالا می‌کنه اما اون روز رفته بود سمت چپ. البته من نمی‌دونستم که این نی‌نیه و فقط درد را حس می‌کردم و نمی‌دونستم چیه. تا اینکه رفتم دکتر و خانم ماما هر چی گشت نی‌نی جان را سمت راست پیدا نکرد که صدای قلبش را بشنوه و بعد یهو رفت همون جایی که یه کمی درد می‌کرد و من فهمیدم که نی‌نی جان رفته اونجا که درد گرفته. دکتر برام آزمایش‌های غربالگری نوشت واسه هفته دیگه و گفت یک ماه دیگه بیا که ببینمت. امیدوارم این بار هم همه چیز خوب باشه. ظاهراً تعیین جنسیت را هم برای هفته نوزدهم برنامه ریزی می‌کنه. امروز اول هفته چهاردهمه. پس می‌شه چهار تا پنج هفته دیگه. من قبل از بارداری همیشه پسربچه‌ها را بیشتر دوست داشتم. راه رفتنشون و شیطنت‌هاشون برام خیلی شیرین و دوست‌داشتنی بود و دختربچه‌ها از نظرم همه لوس بودند. اما از بعد از بارداری واقعاً برام فرقی نمی‌کنه. حتی بیشتر دلم دختر می‌خواد. چون همین‌طور که همه می‌دونند پسرها موجودات بیوفایی هستند و زن که گرفتند مامان براشون کم‌رنگ‌تر می‌شه و در واقع مال زنشون می‌شوند. اما من حالا اینقدر نسبت این موجودی که توی دل منه حس تملک دارم که دلم نمی‌خواد مال هیچ‌کس دیگه‌ای‌ باشه! در کل برام فرقی نداره. چه پسر و چه دختر. فقط می‌خوام سالم باشه و سلامت. همین. اما همسر جان مدعیه که پسر می‌خواد. اما من نمی‌دونم چرا هر چی دختر بچه می‌بینه ذوق می‌کنه و هرچی لباس دخترونه می‌بینه غش و ضعف می‌کن. لباسه هر چی چین‌چینی و تورتوری باشه بهتر! البته همسرجان تحت تأثیر خانوادشه. همسرجان یه مادربزرگ داشته (مامان باباش) که معتقد بوده فرزند باید پسر باشه. یه جمله معروف هم داره که سر سفره می‌گفته: چه معنی دارد دختر سر سفره با پسر نان بخورد. باید صبر کند بعد از پس نان بخورد! خلاصه این سخنان گهربار این بانوی گرامی که بنده بسیار مشعوفم که سعادت ملاقات ایشان نصیبم نشد، در روح جان اعضای خانواده نفوذ کرده. همسرجان من غیر از خودش چهار تا برادر دارد و خواهر ندارد. پدرشوهر من هم بابت این شاهکار عظیم پنج‌گانه بسیار به خودش می‌بالد. همه‌ی جاری‌های من هم به غیر از یکی حداقل یک پس دارند. اما یکی از آنها دو دختر دارد و بسیار به حالش دلسوزی‌ها می‌شود! اینه که همسرجان من علی‌رغم میل باطنی‌اش فکر می‌کنه که دلش پسر می‌خواد!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۰۹
آذر دخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی