آذردخت

اینجا وبلاگ یک آذردخت است

آذردخت

اینجا وبلاگ یک آذردخت است

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

آزمایش GCT و سیسمونی

يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۲۳ ق.ظ
پنج‌شنبه رفتم آزمایش GCT. مامان و بابا و خواهر و برادرم شب خونه ما بودند. صبح همسرجان رفت صبحانه از بیرون هلیم گرفت با نون سنگک تازه. من خیلی دلم می‌خواست اما قبلش با آزمایشگاه هماهنگ کرده بودم و گفته بود که یه صبحانه سبک بخور. اما نتونستم مقاومت کنم و یه تیکه نون با هلیم خوردم. دلم خیلی بیشتر می‌خواست اما نشد! :) بعدش رفتیم با همسرجان آزمایش. اونجا پودر گلوکز را دادن بهم. خانمه گفت می‌تونی بری خونه بخوری اما اگه دو قسمتش کردی حتما تو فاصله کمتر از پنج دقیقه بخور و خیلی هم فعالیت نکن. ما هم که ماشین را یه جای دور پارک کرده بودیم (آخه آزمایشگاهه که قبلاً سر خیابونمون بود یهو جابجا شده بود و ما خبر نداشتیم و کلی پیاده روی کردیم) تصمیم گرفتیم که یک ساعت را بشینیم اونجا. خلاصه گلوکز را با مکافات توی دو تا لیوان یه بار مصرف آب حل کردم و خوردم. خیلی بد و غیر قابل تحمل نبود. اما خوب یه کمی دل آشوبه گرفتم که می‌تونست کار هلیم و نون سنگک هم باشه! در حالی که داشتم محلول رو می‌خوردم یه خانمه که بعداً فهمیدم خدمه آزمایشگاه بود هی می‌رفت و می‌اومد و می‌گفت که یه دفعه سر بکش و نگران نباش و کاری نداره و اینا. بعد هم هی رفت و اومد و به من و همسرجان لبخند زد. بعد یک ساعت آزمایش دادم. وقتی رفتم توی اتاق نمونه‌گیری خانمه اونجا بود. پرسید که بچه چندمه و بعد گفت که من برات دعا می‌کنم و درسته من فقیرم اما دعام گیراست و یه بچه مریض دارم و خلاصه فهمیدم که داره زمینه‌چینی می‌کنه. مسئول نمونه‌گیری که اومد با هول از جاش بلند شد و رفت. فهمیدم اینا هم از اینکه این کارها رو می کنه ناراضی‌اند. وقتی داشت می‌رفت گفت بیسکوئیتی چیزی می‌خوای برات بیارم؟ که گفتم نه. اصلا از هر چی شیرینی بود حالم بد می‌شد. خلاصه نمونه را دادم و اومدم بیرون. به همسرجان گفتم که این خانمه این جوری می‌گه یه چیزی بهش بدیم که گفت نه تو همین نیم ساعت پیش صدقه دادی بسه. کلاً همسرجان از پول دادن به این جور آدم‌ها خوشش نمی‌یاد. می‌گه اینا با این حرف‌ها و کارهاشون بعضی وقت‌ها توی یه روز از من کارمند بیشتر درآمد دارند. اما من دو دلم در این زمینه. یعنی چه پول بدم و چه ندم عذاب وجدان دارم. کلا نمی‌دونم. بعدش رفتیم خونه مامان و بابا و خواهرم رو برداشتیم و رفتیم سرویس خواب نوزاد ببینیم. چند جا رفتیم و مدل‌های مختلف رو دیدیم. از بین همه اون شرکتی‌ها خیلی خوشگل بودند و تر تمیز. اما خوب قیمتشون دوبرابر متفرقه‌ها بود. اصلاً هنوز نمی‌دونم چکار کنم. تخت رو الان بگیرم یا صبر کنم وقتی تکلیف محل سکونتمون معلوم شد. اصلاً‌ تخت نوزادی بگیرم یا تخت‌پارک؟ نمی‌دونم تخت نوزادی یا نوزاد نوجوان کنار تخت خودمون جا می‌شه یا نه. الان که جا نمی‌شه. مگه اینکه تغییرات ایجاد کنیم و یه سری از وسایل اتاق خواب خودمون رو ببریم توی اتاق بچه تا اینکه جا باز بشه. هنوز نمی‌دونم. در حین این ور و اونور رفتن یهو ساعت دوازده بود که حس کردم از مغز سر تا کف پام خیس عرقه و حسابی بی‌حالم. فهمیدم قندم افتاده. ظاهراً اون مقدار خیلی زیاد قند که وارد خونم شده بود حالا افت کرده بود و حالم بد شده بود. به همسرجان گفتم برو یه کیک برام بخر بیار. کیک رو که خوردم انگار خوشمزه‌ترین خوراکی دنیاست. و بلافاصله حالم خوب شد. حالا نمی‌دونم این واکنش بدنم نشونه چیه. نکنه قند دارم؟ حالا باید بزازم نتیجه آزمایش بیاد. چهار شنبه هم که رفتیم خرید سیسمونی. اول یه کمی لباس‌های نخی زیر نی‌نی جان رو خریدیم. از یه آشنای همسرجان و اینا که توی بازار شهرمون بود. خیلی قیمت‌هاش مناسب بود اما خوب خیلی خوشجل و موشجل نبود. سفید ساده بود لباس‌هاش با یه چاپ. اما من خیلی دلم می‌خواد تا می‌شه رعایت مامان و بابام رو بکنم. چند دست هم لباس سایز بزرگتر برای توی کمد. بعدش هم رفتیم و یه کالسکه و یه کیف وسایل و یه ساک حمل خریدم به همراه وسایل بهداشتی و زیرانداز ضد نم و دو جفت پاپوش و سرویس قابلمه لعابی خوشگل و شیشه شیر و پستونک و حوله و از این جور چیزها. خرید چهارشنبه روی هم شد هفتصد هزار تومن. حالا مونده تخت و کمد و صندلی ماشین با لباس‌های بیرونی و سرویس رخت‌خواب و یه سری خورده ریز.  لباس نخی‌هاش هم یه سری کم و کاست داره که اونا رو خودم با همسرجان می‌ریم دنبالش انشاالله. می‌خوام اگه شد خوشجل و موشجلش رو بخرم. دیگه همین.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۱۷
آذر دخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی