مدرسهی پسرک یه نظرسنجی گذاشته که با توجه به احتمال بازگشایی مدارس از اول آذرماه، آیا بچه را میفرستید مدرسه یا نه. دوباره بحث و دعوای مامانها شروع شده که ما که نمیفرستیم بچه رو و اونهایی که میفرستند چه بیفکرند و اگه یه سال هم عقب بیفتند اشکالی نداره و ....
من فکر میکنم افراط و تفریط ما رو همه جا بیچاره کرده. اول که کرونا اومده بود چقدر باید به همه التماس میکردند که مراعات کنید، حالا که باید با واکسیناسیون گسترده به زندگی نرمال برگردیم دوباره باید التماس کنیم به همه که بابا تو رو خدا بهداشتی تر از WHO نباشید کوتاه بیایید. دوباره هی باید مردم را هل داد که معمولی زندگی کنند. البته در مورد همکلاسیهای پسرک اکثریت اونهایی که خیلی مخالفت میکنند با باز شدن مدرسه اونهایی هستند که به خاطر مسائل جانبی ترجیح میدهند بچه نره مدرسه. یا بچه یه مشکلی داره مثل اضطراب و لکنت و ضعف تحصیلی یا اینکه خیلی بچه ضعیف و ریزه میزه است و تا یه باد بهش بخوره مریض میشه یا اینکه اصلا خودشون حالش را ندارند صبح بچه را راهی مدرسه کنند.
الان برای من خیلی فرقی نمیکنه. به غیر از اینکه پسرک به طرز شدیدی دلش میخواد بره مدرسه، من برام راحتتره که همین شرایط فعلی ادامه پیدا کنه. چون اگر قرار باشه سرویس نباشه و بخوان دو ساعت در روز برند مدرسه و بیان و... مدیریت رفت و آمد بچهها خیلی سخت میشه و ترجیح من اینه که همین طور آنلاین پیش بره. راستش من از کرونا خیلی نمیترسم. به نظرم باید به دادههای جامعهی نرمال اعتماد کرد و اینکه مثلا یک بچه نوع شدید را گرفته دلیل نمیشه که تعمیم بدیم مسئله را. راستش اصلا خوشبین نیستم که امسال مدرسههای ابتدایی باز بشه. و اینجوری یه بام و دو هوا کردن بچهها بیشتر آسیبزا هست به نظرم.
طی یک سال اخیر یک عالمه کتاب برای پسرک و پسرچه خریدم که هیچ کدوم را نخوندیم. پسرک که خودش حاضر نیست بخونه اما یه تعداد محدودی را دوست داره من براش بخونم. پسرچه هم اصلا نمیدونم چرا کتاب دوست نداره. خیلی غصهام میگیره. من خودم عاشق کتاب خوندنم و حتی خوندن کتابهای بچهها هم برام لذتبخشه. خیلی خیلی دلم میخواد پسرچه هم با کتاب میونهاش خوب بشه. به خودم قول دادم که دیگه براشون کتاب نخرم. همهاش هم دارم با خودم مبارزه میکنم که کتابهای جالب و جدیدی که میبینم را نخرم براشون. وقتی نمیخونند.
فعلا