سادهزیستی
سه شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۰۳ ق.ظ
امروز
این پست
وبلاگ "
لذت کمتر داشتن
" به فکرم انداخت. خیلی لیست خوبیه. واقعا کاربردی. اول خواستم یه کامنت طول و دراز براش بزارم اما دیدم زیادی میشه.پس تصمیم گرفتم همینجا به تفصیل بنویسم. اگر این وبلاگ رو نخوندینش باید بگم که کلا موضوعش در مورد سبک زندگی مینیمالی و سادهزیستیه. اینکه ما بتونیم با هرچه کمتر داشتن وسایل زندگی (هر چیزی اعم از لباس، وسایل خونه، ظرف و ظروف، اجناس تزئینی و قیمتی و حتی جواهرات) یه زندگی سبکبار و خلوت داشته باشیم. خوب من اول خیلی از ایدهاش خوشم اومد. اما یه کمی که وبلاگ را دنبال کردم دیدم شاید این سبک زندگی توی یه جنبههایی خیلی با روحیات من سازگار نیست. مثلا یک پایه اساسی توی این سبک زندگی یه کمد لباس کپسولی یا مینیماله که مثلا شما هفتهشت تکه لباس بیشتر توش نداشته باشی و بتونی با اونها سر کنی. خوب این یه کمی برای من خستهکننده است. چون بنده اصولا یه مریضی دارم که زود حوصلهام از همه چی سر میره. مثلا اگر یه مسیر پیادهروی رو سه روز پشت سر هم برم کسل میشم و باید از یه مسیر دیگه برم اگر نه قید پیادهروی رو میزنم. در مورد لباس هم همینطوره. نمیتونم همش یه سری لباس داشته باشم ضمن اینکه اینطوری شست و شو و تمیز نگه داشتن لباسها واسه من که هفتهای یه بار میخوام لباس بشورم به مشکل برمیخوره و... یه سری ایدههاش هم خیلی واسه من دوست داشتنیه مثل رد کردن بوفه و میز نهار خوری و چیزهای دکوری و کریستال و... اما من هنوز به اون آمادگی ذهنی نرسیدم که نظر مردم برام مهم نباشه و بتونم راحت اسباب لوکس خونه رو رد کنم بره. اما اگر به اونجا برسم اولین کاری که میکنم اینه که بوفه و نقرههای توش رو میفروشم. تمام ظرفهای کریستال اضافی که هیچ کاربردی جز توی دکور گذاشتن ندارن رو هم رد میکنم بره. بعد تمام جاهای ویترین دار توی خونه رو هم کمد میکنم که بشه با خیال راحت هرچی دلم خواست بزارم توش.
حالا موضوع این پست وبلاگ اینه که غیر از اسباب و لوازم منزل، توی زندگی چه چیزهای دیگهای رو باید مینیمال کرد. لیستش هم اینجوریه:
1- داراییهای منقول و غیر منقول: من که دارایی ندارم خدا رو شکر که بخوام سبکش کنم! همون اسباب خونه است که اضافات جهیزیهام بوده که اگر خدا قسمت کنه و بتونم با اطرافیان شامل همسرجان و مادرش! و مامان خودم کنار بیام میخوام خلوتشون کنم.
2- تعهدات زمانی: که بنده فعلا فقط نسبت به کار و خونه و بچه تعهد زمانی دارم. نه کلاس خاصی میرم و نه فعالیت خاصی دارم. کاش میشد تعهد زمانی کار رو کم کرد!
3- اهداف: فعلا هدف مشخصی ندارم! واقعا چرا؟! دیگه زیادی بارم سبکه! جدا این موضوع به فکرم انداخت. هدف فعلی من چیه تو زندگی؟ شاید بشه کاهش وزن رو یه هدف دونست اما اون رو هم خیلی جدی دنبال نمیکنم. همینطوری خوش خوشان. واقعا دوست دارم با زندگیام چیکار کنم؟ باید یه فکری به حالش بکنم. بیهدفی هم خیلی بده.
4- افکار منفی: اتفاقا چند وقتیه که دارم روش کار میکنم. سعی میکنم کمتر دلخور بشم از دست دیگران و دلخوریهای قبلی رو ببخشم.
5- قرض (وام) :این یکی رو هم خدا رو شکر فعلا ندارم.
6- کلمات: در مورد حرف زدن استادم. اصلا کمحرفم و رکگو. اما توی وبلاگم رودهدرازم. باید یه کمی تعدیلش کنم نه؟
7- افزودنیهای خوراکی و مواد فرآوری شده: روی این یکی هم دارم کار میکنم. شکر و روغن و غذاهای آماده رو دارم سعی میکنم تا میشه کم کنم.
8- استفاده از تکنولوژی: این اصل کاریه. من هم توی این ایراد دارم. باید روش کار کنم. البته از خیلیها بهترمها. مثلا داداشم که شبانهروز گوشیاش دستشه و داره Clash Of Clans بازی میکنه. خواهرم هم که یاور هرچی شبکه اجتماعی مثل واتزآپ و وایبر و لاین و فلان و بیساره استاد کرده!
9- روابط: در این مورد هم مشکلی ندارم. ما روابطمون یه ذره زیادی هم خلوت هست!
10- هندونههایی که قراره با یه دست برداری: تو این مورد هم مشکلی ندارم. کلا من آدم سینگل تسکی هستم. یه کمی زیادی هم اینجوریم.
این از لیست من. خلاصه که مطالب این وبلاگ برام خیلی جالبه. هر چند که خیلیهاش توی زندگی من یکی کاربردی نیست. اما یک "من" آرمانی شاید میتونست اینطوری زندگی کنه و کلی سبکبارتر باشه.پینوشت 1: پسرک 10 روزیه که چند قدمی راه میره. به مبل یا صندلی بلند میشه و بعد چند قدم میره و خودش رو به اولین جایی که بتونه دستش رو بگیره یا خودش رو بندازه میرسونه. خدا رو شکر! البته هنوز وسط اتاق بلند نمیشه واسته. اگر این کار رو یاد میگرفت خیلی توی پیشرفتش تأثیر داشت. دو سه هفته پیش یه شب خود به خود تلاش کرد که این کار رو بکنه اما از فردا صبحش دوباره یادش رفت. کاش زودتر یاد بگیره!
پینوشت 2: پارسال این موقع چه حال و روزی داشتم خدا میدونه. عکسهای اون موقع پسرک رو که میبینم و فیلمهایی که با استرس ازش میگرفتم از لحظات مشکوکش دوباره حالم رو خراب میکنه. خدا برای هیچ مادری اون روزها رو نیاره. من هیچ لذتی از نوزادی پسرکم نبردم اما خدا را صدهزار مرتبه شکر میکنم بابت امروزم.
۹۳/۱۲/۰۵