اگه دوباره از گرمی هوا گله کنم خیلی تکراری می شه؟ خوب آخه گرمه! خیلی گرمه! تمام روز با کولر روشن دارم عرق میریزم. خدا رو شکر توی محل کار هوا خوبه. چیلر هست و اگه به اندازه کافی سرد نکنه کولر گازی هم داریم که روشن کنیم. اما خونه... ای داد بیداد.
اوضاع سرکار هم همچنان ناامید کننده است و من بیشتر از هر زمان دیگهای دلم میخواد که از اینجا برم. خیلی خیلی زیاد دلم میخواد برم. خدایا مدتها بود چیزی رو اینجور از ته دلم نخواسته بودم. خواهش میکنم به خواهش قلبم گوش کن خدای بزرگ. امکانش رو فراهم کن. ازت خواهش میکنم.
دیشب بچه پرنس ویلیام و کیت میدلتون یعنی نتیجه ملکه انگلستان به دنیا اومد. پسره. دیدم که چطور یه عالمه آدم دم کاخ سلطنتی منتظر وایستاده بودند و چقدر خبرنگار و عکاس منتظر یه خبر یا عکس بودن. یه عالمه مراسم و تشریفات برای یه بچه. خوب دنیای نامردیه. یه بچه برای به دنیا اومدنش این همه توجه و سرویس میگیره و جاهای دیگه دنیا هزاران هزار بچه بدون امکانات اولیه به دنیا میان. خیلی عجیبه. سرنوشت آدمها چقدر با هم فرق میکنه!
این روزها خیلی بیحوصلهام. شنبه نوبت دکتر دارم و بعدش قراره برام سونوگرافی بنویسه. امیدوارم همه چیز خوب باشه. استرس دارم.
دکتر برام مکمل کلسیوم نوشته و من فکر میکردم که اگه یه روز نتونستم به اندازه کافی (از نظر خودم) لبنیات بخورم باید ازش بخورم اما دیروز تا حالا دوزاریام افتاده که قرار بوده هر روز ازش میخوردم که من نخوردم و از پنج تا بسته که قرار بوده تا الان تموم شده باشه تا حالا فقط یکیاش رو تموم کردم. خیلی ناراحتم. نکنه بچهام رو اذیت کرده باشم؟ آخه این مکملها معدهام رو بهم میریزه. واقعاً که مردهشور این معده منو ببرن!
یه مقدار هم در مورد کار همسرجان نگرانی دارم. قراردادش سالانه است و هر سال این موقعها که میشه دلشوره برای تمدید قراردادش شروع میشه. خدا کنه که زودتر به سرانجام برسه. به تبع اتمام قراردادش تاریخ دفترچه بیمهمون هم گذشته و حالا من نمیدونم تا شنبه چه اتفاقی میافته. هی هی. چقدر آدم باید حرص الکی بخوره. خیلی پشیمونم که چرا بیمه تکمیلی خودم را تمدید نکردم. حداقل این یه سال خیالم راحت بود. اشتباه کردم.
دیگه همین. خلاصه که حوصله ندارم و یه عالمه ماجرا دارم که باید بهش فکر کنم.