آذردخت

اینجا وبلاگ یک آذردخت است

آذردخت

اینجا وبلاگ یک آذردخت است

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

آخر هفته کمی تا قسمتی غمناک....

شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۱۰ ق.ظ
خوب تعطیلات آخر هفته طولانی من به سر رسید. چهارشنبه نرفتم سر کار. برای اینکه یه کمی استراحت کنم و یه کمی به کارهای خونه برسم و در ضمن عصر هم نوبت دکتر داشتم. اما متأسفانه قبل از اینکه شروع کنم به کارهای خونه خبر بد قبول نشدنم بهم رسید و خیلی غصه‌ناک شدم و پست قبلی رو نوشتم. خوب من خیلی به این آزمون دل بسته بودم و مطمئن هم هستم که اگر قرار بود منصفانه گزینش کنند من حتماً نفر اول می‌شدم. اما خوب.... سعی می‌کنم زیاد بهش فکر نکنم اما واقعاً ناامید شدم و دلم شکست. خلاصه اینکه عوض رسیدن به کارهای خونه مقادیری اشک فشاندم و بعدش هم برای اینکه حالم خوب بشه رفتم سراغ کیک پختن! پس نه تنها خونه جمع و جور نشد بلکه ریخت و پاش‌تر هم شد. بعدش رفتم دکتر. اونجا هم شوک دوم وارد شد. بعد از نزدیک یک ساعت معطلی که به دلیل دیر آمدن خانم دکتر بود، ویزیت شدم و مشخص شد که نزدیک چهار کیلو و نیم طی یک ماه گذشته اضافه کردم!!!! بله. من غلط بکنم که بگم تناسب اندام برام مهم نیست. خیلی هم مهمه. چهار ماه دیگه مونده و اگر بخوام همین روند و یا حتی تندترش رو ادامه بدم آخر این بارداری تبدیل به یه بوم غلتون حسابی می‌شم! خلاصه که خانم دکتر حسابی دعوام کرد و من هم افسرده‌تر و خجالت‌زده‌تر از قبل اومدم بیرون و خیلی ناراحت بودم. خلاصه که تصمیم گرفتم حسابی مواظب غذا خوردنم باشم و دیگه به این چرندیاتی که ناخودآگاهم هی بهم تلقین می‌کنه مبنی بر اینکه بخور ایراد نداره و تو بدنت نیاز داره و حالا یه بار و اینا رو گوش نکنم. ببینم چی می‌شه. اما فعلاً که معده‌ام گشاد شده و همش گشنه‌امه! تازه نمی‌شه که شام نخورم می‌شه؟ نی‌نی جان گشنه‌اش می‌شه! اما سعی می‌کنم شیرینی‌جات کمتر بخورم. قول می‌دم پیاده‌روی هم بکنم در ضمن. هی هی! بعدش با همسرجان رفتیم یکی از این هایپرمارکت‌های گنده شهرمون که خیلی وقته باز شده اما ما تا حالا نرفته بودیم. اون موقع که من حالم خیلی خوب نبود قصد داشتیم بریم که اون موقع تصور نیم‌ساعت سرپا بودن برای من تخیلی بود. اما چهارشنبه رفتیم و خوب بود و خوش گذشت اما دیگه آخر شب کف پاهامون درد داشت حسابی. من عاشق راه رفتن توی سوپرمارکتم. خیلی خوشم می‌یاد بین قفسه‌ها راه برم و نگاه کنم فقط. یه خرید مختصری هم کردیم که نزدیک هفتاد تومن شد و روحمون شاد شد از اینکه دو تا پلاستیک آت و آشغال اینقدر می‌ارزه! شوکی که توی مطب خانم دکتر بهم وارد شده بود خیلی کاری بود ومن اصلاً طرف مواد پرکالری نرفتم. اگر نه ممکن بود کلی آت و آشغال بخرم. خوب ببینیم تا یک ماه دیگه اوضاع چطوری پیش می‌ره. صبح پنج‌شنبه همسرجان نرفت سرکار و با هم رفتیم یه کمی لوازم سیسمونی دیدیم. اونجا هم از دیدن قیمت‌ها دوباره روحمون شاد شد. یه سرهمی معمولی نخی 37هزار تومان! به نتیجه‌ای نرسیدیم و قرار شد این هفته با مامان بیایم باز هم نگاه کنیم. پنج‌شنبه هم حسابی راه رفتیم و خسته شدیم و کف پاهامون درد گرفت. اما خوب خیلی خوب بود و خوش گذشت. تلافی پوسیدگی توی خونه تا حدودی در اومد. حالا دوباره وارد هفته کاری شدیم و همه چیز به سمت کسالت می‌ره. تازگی‌ها دارم به این نتیجه می‌رسم یه علت عمده فرسودگی شغلی که دچارش شدم اینه که من در طول هفته و موقع تعطیلات آخر هفته به اندازه کافی تفریح و سرگرمی ندارم. همش هم تقصیر همسر جانه (الکی!). تازه ما هنوز نی‌نی جان رو نداریم. فکر کن وقتی اون بیاد چقدر درگیر و فرسوده بشم. رئیس بزرگ بزرگ مجموعه‌ای دارم توش کار می‌کنم رو عوض کردن. ظاهراً پنج‌شنبه اعلام شده و امروز صبح دم در ورودی پرچم زده بودند و به سرپرست جدید تبریک گفته بودند. اینقدر این رئیس قدیم محبووووووب! بود که امروز همه خوشحال و شادند از عوض شدنش. بدون اینکه سرپرست جدید رو بشناسند. اما خوب همه می‌گه همین که رئیس قبلی رفت خوبه. واقعاً آدم‌ها باید خیلی حواسشون باشه که چه ردپایی از خودشون به جا می‌ذارن. اما من خیلی خوشبین نیستم. طی این پنج سالی که من اینجا دارم کار می‌کنم هر سال اوضاع بدتر شده و یه سری امکانات رفاهی حذف شده و همه چی بدتر و سخت‌تر شده. من کاری ندارم کسی که می‌یاد کدوم وریه و مال کدوم جناحه. من دعا می‌کنم اوضاع بهتر بشه. به خصوص الان که دوباره باید دلم رو به همین خراب‌شده خوش کنم. معمولاً‌ همه تعویض‌ها و تغییرها اوضاع رو بدتر و سخت‌تر کرده. حالا باید دید این دفعه اوضاع چه جوری پیش می‌ره.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۰۹
آذر دخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی