آذردخت

اینجا وبلاگ یک آذردخت است

آذردخت

اینجا وبلاگ یک آذردخت است

دنبال کنندگان ۵ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

ماجراهای کاری

شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۳۰ ق.ظ

طی یک سال اخیر من سر کار فشار خیلی زیادی را تحمل کردم. یک دفعه پرتاب شدم توی موقعیتی که هیچ تجربه‌ای ازش نداشتم و اصولا با شخصیت خودم هم سازگاری نداشت. من به شخصیت شدیدا درون‌گرایی دارم. ترجیح می‌دهم که سر کار حداقل تعاملات را با عوامل انسانی داشته باشم و سرم به کار خودم باشه و مجبور نباشم معاشرت کنم. تا چند سال پیش حتی شدیدا از تلفن زدن فراری بودم که به مدد نوع کارم تا حدودی باهاش آشتی کردم. تازگی به این نتیجه رسیدم که چنین رویکردی نمی‌گذاره توی کارت پیشرفت کنی. صرف نظر از اون بخش‌های ابتدایی کار که همه در بدو استخدام و توی سال‌های اول باید روش مسلط بشند و یاد بگیرند, بخش عمده‌ای از مهارت‌ها توی سطوح مدیریتی به توانایی شما در تعامل با دیگران برمی‌گرده. یعنی یک مدیر بیشتر از اینکه وقتش صرف کار یدی بشه, باید انرژی و توان و وقتش را صرف رتق و فتق روابط بین انسانی کارمندها و اصطلاحا شیره مالیدن سر کارکنان کنه که کار انجام بدهند. من به این نتیجه رسیدم که انسان‌ها معمولا فی نفسه دوست ندارند کار کنند یا حداقل یک بازه‌ی خیلی محدودی از کار را به عنوان وظیفه می‌پذیرند و البته این بازه خیلی خیلی به شخصیت آدم‌ها بستگی داره. این هنر یک مدیره که یاد بگیره هر کدوم از کارکنان چه تیپ کاری را دوست دارند و بعد به چه طریقی می‌شه اونها را وادار کرد که کار انجام بدهند. 
از یک سال پیش من از اون نفر در سایه‌ی تیممون که همیشه به عنوان تدارکاتچی پشت صحنه کار می‌کرد و کارها را رتق و فتق می‌کرد تا دیگران به وقتش ارائه بدهند پرتاب شدم روی صحنه. البته که من از نقش قبلی خودم خیلی ناراضی نبودم. از این تست‌های MBTI هم که دادم شغل مناسبم را همین تدارکاتچی تشخیص داد که البته اون موقع خیلی بهم برخورد ولی بعد که فکرش را کردم دیدم حقیقته. من آدمی نیستم که توی کارها پیش قدم بشم, آدمی نیستم که خیلی ایده‌پردازی کنم, خیلی محافظه‌کارم, خانواده‌ام (بچه‌هام) اولویت بسییییار بالاتری از کارم برام دارند. تعاملات انسانی انرژی بسیار زیادی ازم می‌بره و اصلا اهل سیاست‌بازی و پشت هم اندازی نیستم. در مقابل بسیار مسئولیت‌پذیرم و کاری را که به عهده می‌گیرم حتما به نتیجه می‌رسونم. البته که همیشه مراقبم که بیشتر از توانم کار به عهده نگیرم و موقع قبول مسئولیت روی کمک دیگران حساب نمی‌کنم و فقط توانایی خودم را در نظر می‌گیرم. همه‌ی اینها یک جورهایی من را برای انجام کارهای پشت صحنه مناسب می‌کنه.
از یک سال پیش که همکارم که یک جورهایی مدیرمون بود بدون برنامه‌ریزی قبلی رفت مرخصی طولانی مدت و من بدون آمادگی جایگزین اون شدم و این همزمان شد با تغییر رئیسمون, من بار خیلی زیادی روی دوش کشیدم. ضمن اینکه همزمان چند تا نیروی جدید هم به سیستم اضافه شد که بعضا آدم‌های دردسرسازی بودند. خوب حقیقتش تا الان خیلی خوب این کار را هندل نکردم. در مورد بخش کاری موضوع, یعنی تسلط پیدا کردن روی کارها, مشکلی نبوده. خوب پیش رفتم. اما بعد مدیریتی ماجرا و تعامل با همکاران خیلی به دست‌انداز خورده. دو سه باری تنش‌های جدی به وجود اومده و مسئله اینه که همکاران هنوز من را به عنوان نیروی بالاتر نپذیرفتند. خیلی باید روی این مدل تعاملات کار کنم. خیلی از پیچیدگی‌های دنیای کارمندی هم هست که من اطلاعاتی در موردش ندارم. باید خیلی انرژی بگذارم تا یاد بگیرم. 
چیز دیگری که این وسط آزاردهنده است اینه که همکاری که رفته ممکنه برگرده و تمام این انرژی که من صرف کردم از بین بره و اون بیاد پوزیشن خودش را پس بگیره. از نظر من بی‌انصافیه. البته که هنوز که اتفاق نیفتاده و نباید زیاد بهش فکر کنم. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۴/۱۰
آذر دخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی