ازدواج ایدهآل
خوب نوشتهی قبلی یه جورهایی به نظر نصفه موند.
من همیشه کنجکاوم بدونم که کسانی که ازدواج آرمانی کردند چه شرایطی را در طی زمان تجربه میکنند. منظورم از ازدواج آرمانی اونهایی هست که با انتخاب خودشون, بدون هیچ اجبار و فشاری ازدواج کردند. اونهایی که همراهشون را خودشون انتخاب کردند و انتخابشون هم درست بوده و آدم درست زندگیشون را پیدا کردند. آیا اونها هم به مرور زمان از ازدواجشون دلسرد میشن؟ آیا اونها هم برای هم تکراری میشن؟ آیا برای اونها هم لحظاتی پیش میاد که دلشون بخواد فقط از هم فاصله داشته باشند؟ حقیقت اینه که من اطرافم هیچ ازدواج اینجوری ندیدم. یعنی هیچ دو نفری را ندیدم که کاملا راضی باشند. یک موردی داشتیم در بین همکلاسیها که با عشق و علاقه ازدواج کردند. برای اینکه به هم برسند خیلی جنگیدند و از دور هم خیلی برای هم مناسب بودند. من همیشه توی ذهنم اونها را مثال میزدم و بهشون غبطه میخوردم. تا اینکه شنیدم که از هم جدا شدند. واقعا شکست عشقی خوردم!
یک چیزی که فکر کنم خیلی تاثیرگذاره نقش خانوادههاست. یعنی حداقل اینجا توی ایران, حتی وقتی که با طرفت خیلی مچ و هماهنگ باشی و کاملا با هم همفاز باشید, باز هم خانوادهها تاثیر خودشون را میگذارند. اکثر آدمها وقتی ازدواج میکنند هنوز از لحاظ عاطفی بالغ نشدند و تاثیر خانواده روشون خیلی زیاده. توی تجربهای که من در زندگی مشترکم داشتم, اگر تاثیر خانواده همسرجان نبود (تاثیر منفی البته, من منکر تاثیرات مثبتشون نیستم) فکر میکنم که من خیلی بیشتر میتونستم احساس بهتری نسبت به ازدواجم داشته باشم. البته ازدواج من و همسرجان اصلا مورد خوبی برای مثال زدن نیست. ما واقعا با هم همفاز نبودیم و از اول تصمیم اشتباهی بود ازدواجمون با هم. اما خوب, حالا که تصمیم به ادامهی راه داریم, میشد این مسیر را مطلوبتر طی کنیم.
همین! :)
خب از اونجایی که فعلا من تو هیچ کدوم از این دو دسته نیستم پس نظری نمیدم :دی